دقیقا چرا مردم ساعتهای گران لوکس مثل ساعت مکانیکی با بند بلند خریداری میکنن؟ این یک سوال جالب روانشناختی است.
ما واقعا به آنها نیاز نداریم، مخصوصا در این دهه ای که دستگاههای هوشمند ما به صورت اتوماتیک تایم را با مراکز معتبر بین المللی همگام میکنند. وقتی هم سری درد نمیکند آنرا دستمال نمیبندند. ولی کماکان خیلی از این ساعتها قیمتهای نجومی پیدا میکنند.
سالهاست اشتیاق من ساعتهای مچی بوده اند، و در مطالعه آنها در این مدت در یک چیز به قطعیت رسیدم در مورد ساعتهای مچی: قیمت ساعتهای مچی زیاد بستگی به کارایی و امکانات آنها ندارد، بلکه به این بستگی دارد که چه حسی به صاحب آن میدهد.
و علاوه بر آن، وقتی یک داستان جالب در پس یک ساعت وجود دارد؛ ناگهان آن ساعت مچی بینهایت خواستنی میشود. و داستانهایی که تصویرسازی بیشتر در خود نهفته داشته باشند دارای لحظههای جذابتر و وسوسهانگیزتری خواهند بود.
Moonwatch معروف Omega Speedmaster دقیقا همین کار را با مخاطبانش در سال 1969 انجام داد، وقتی یکی از بزرگترین داستانهای تاریخ بشریت "اولین انسان در ماه" به حقیقت پیوست.
یک امگا با بند بزرگتر از حد معمول به عنوان ست لباس فضایی او به مچ Buzz Aldrin تسمه شده بود و اون موقعیت محبوبیت امگا را مثل یک منجنیق به بالا پرتاب کرد، طوری که بیش از پنجاه سال از آن میگذرد و هنوز مردم در مورد آن صحبت میکنند. به این خاطر که داستان غیر قابل فراموشیست ساعت نیز هنوز در یادها هست. باید اعتراف کرد که یک روش بازاریابی جدید نیست.
رولکس یکی از اولین برندهای لوکس موجود در دنیا بود که از کارت بازی تصویرسازی استفاده کرد. تصاویری از Sir Edmund Hillary و Tenzing Norgayروی قله اورست، عبور Mercedes Gleitze از کانال انگلیس، یا غواصی با رولکس در عمق 10.916 متری دریا در ترنچ ماریانا؛ از اولین های این روند بودند که توجه مردم رو به خودش جلب کرده. در سالهای جنگی این سه داستان در تبلیغات سیاه و سفید روزنامه ها جلب توجه کرد. رولکس جسورانه محدودیت ها را به عقب راند و پیش رفت.
داستان رولکس یکی از آن نبوغ بازاریابی بود که Hans Wilsdorf تلاش فوقالعاده ای برای نوشتن آن داشت. در ذهن طرفداران رولکس تبدیل به ساعت مچی ماجراجویی شده بود، ساعت مچی فاتح، قهرمان.
جیمز باوند معروف نقش رهبری را در یک داستان مشابه داشت. خالق شخصیت باوند یک عاشق رولکس نیز بود و مامور مخفی شیکپوش با ابزار خودش همیشه بهترین ساعت را میپوشید.
شون کانری یک رولکس مدل Rolex Submariner (زیردریایی) میپوشید؛ .
رولکس تبدیل شده بود به یک ویژگی معمول و همیشگی در آزادسازی باوند از شرایط سخت شده بود، ولی برخی دیگر از برندها نیز سعی در عرض اندام داشتند، مثل بریلینگ، سیکو و اومگا و مدلی از همیلتون با یک ال ای دی نیز از سال 1977 وجود داشت.
داستانها قدرت اثرگذاری بر احساسات مردم را دارا هستند و این یک راز موفقیت برای نوابغ در حوزه بازار ساعت مچی بوده است.